مي توانستم ناله كنم... خنديدممي توانستم شكايت كنم ... قدر داني كردممي توانستم فرياد بزنم... سكوت كردممي توانستم نفرين كنم... دعا كردممي توانستم ويران كنم ... ساختممي توانستم تحقير كنم... خود را شكستممي توانستم برانمت ... بدرقه ات كردمهميشه با خود مي گويم: يادم باشد حرفي نزنم كه مبادا به كسي بر بخوردنگاهي نكنم كه دل كسي بلرزدحرفي نزنم كه دل كسي بشكندراهي نروم كه بيراه باشدخطي ننويسم كه كسي را آزار دهدو به خود تلقين كنم:يادم باشد كه روزگار خوش است و همه چيز بر وقف مرادم چون تنها دل من دل
نيست